بحثهای غیر متعارفی که اخیرا در خصوص حضور افراد بیحجاب در انتخابات شکل گرفته، ابهامات بسیاری را در افکار عمومی شکل داده است. به عنوان نمونه سخنگوی شورای نگهبان رسما اعلام میکند، افراد بیحجاب هم میتوانند پای صندوقهای رای حاضر شده و از حق خود در انتخاب نمایندگان استفاده کنند و هیچ فرد و مقامی نمیتواند شهروندان را از این حق محروم کند. اما تناقضات، زمانی رنگ جدیتری به خود میگیرند که اگر همین شهروند قصد حضور در فرودگاه، اداره یا بانک و… را برای بهرهمندی از حقوق شهروندی متعارف خود داشته باشد از حضور او در این ادارات جلوگیری میشود. این تناقضات انتخاباتی، اما به این گزاره محدود نمیشود و همچنان ادامه دارد. برخی تصمیمات سلبی پیرامونی شورای نگهبان طی روزهای اخیر بازخوردهای وسیعی شکل داده است. در یکی از این نمونهها، عنوان شده افراد تایید صلاحیت شده، چنانچه قصد داشته باشند، حوزه انتخابیه خود را تغییر دهند، صلاحیت آنها دوباره باید در شورای نگهبان مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد! محمد صادق جوادیحصار، فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتگو با خبرنگار ما ضمن اشاره به این تناقضات تلاش میکند راهکارهایی برای رونق بیشتر در انتخابات ارایه کند. او با اشاره به ردصلاحیت گسترده اصلاحطلبان میگوید: «در هر شهرستانی که اصلاحطلبان چهره رایآوری داشتهاند، رد صلاحیت شدهاند. مگر برخی موارد استثنایی و منحصربه فرد. مثلا مسعود پزشکیان تایید صلاحیت شده، چون رهبری اشاره کردند. علی مطهری تایید شد، چون احساس کردند که حضور او مشکلی برای سیطره یک جناح خاص ایجاد نمیکند.»
با مشخص شدن فرآیند احراز صلاحیتها توسط شورای نگهبان و هیاتهای نظارت، فضای خاصی در اتمسفر سیاسی کشور حاکم شده است. شما این فضا را چطور تحلیل میکنید؟
متاسفانه بهرغم خواسته قلبیام، شواهد و قرائن حکایت از آن دارند که شرایط گرمی بر فضای انتخاباتی حاکم نیست. چهرههای دولتی و حکومتی هم این موضوع را تایید کردهاند. رهبری همواره مردم را به حضور در انتخابات دعوت کرده و از همه سلایق میخواستند که در این آوردگاه حضور پیدا کنند. همواره اشاره داشتند که انتخابات برای مردم تنها تکلیف نیست، بلکه یک حق عمومی است و مردم باید از این حق به نفع نیک استفاده کنند. از این دست صحبتها به کرات از جانب ایشان شنیده شده است. به گمان بنده، امروز با توجه به قانون جدید انتخابات و شیوههای جدید انتخاب شده به ویژه از طرف دستگاههای حاکمیتی مانند صدا و سیما که قرار است امکانات و فرصتی را در اختیار نامزدهای کسب کرسی نمایندگی قرار دهد (برای نمایندگان مجلس برای نخستین بار است که چنین امکاناتی توزیع میشود) از سوی دیگر حرفهای پارادوکسیکالی که از سوی مسوولان شنیده میشود، افراد دچار ابهام و سردرگمی شدهاند. ضمن اینکه برخی اوقات این تناقضات به اندازهای عجیب است که باعث خنده مخاطب میشود.
ممکن است کمی مصداقی به این گزارههای متناقض و پارادوکسیکال اشاره کنید؟
مثلا مسوولان مرتبط با موضوع حجاب و کسانی که قانون حجاب و عفاف را پیگیری میکنند، سخت به دنبال آن هستند که این خواسته را از طریق قانون مصوب و تقویت کنند. هرچند ممکن است برخی افراد در بعضی رفتارها ایراداتی هم داشته باشند. در ادامه هم تاکید میکنند: مگر ما (نقص) نداریم، هر کسی نقصی دارد. از شواهد و قرائن پیداست که منظور ایشان موضوع حجاب است. نهایتا هم میگویند، همه جوانان ما و همه مردم ما مومنند. اظهارات رهبری در راستای حمایت از مردم است، اما برخی جریانات و گروهها بهگونهای متناقض رفتار میکنند.
این صحبتهای رهبری را بگذارید کنار اظهارات سخنگوی شورای نگهبان که اعلام میکند انتخابات حق عمومی است و به هیچ بهانهای (از جمله بیحجابی) نمیتوان مردم را از این حق محروم کرد. دقیقا این اظهارات پیرامون موضوع حجاب مطرح میشود، یعنی اگر افرادی که حجاب آنها از سوی حاکمیت دارای مساله است، سر صندوقهای رای بیایند، نمیتوان آنها را از حق طبیعی خود محروم کرد. اینها حق دارند با هر سطح از حجاب در انتخابات حاضر شده و رای بدهند! از سوی دیگر، آمران به معروف و ناهیان از منکر دولتی وظیفه خود میدانند افراد را هدایت و ارشاد کنند و موضوع حجاب را جدی بگیرند. وقتی به این افراد اعتراض میشود که چرا این نوع برخوردهای سلبی را صورت میدهید و این حق مردم است که مطابق قانون اساسی پوشش خود را انتخاب کنند، صراحتا میگویند: «ما با اعتقادات شما کاری نداریم؛ قانون است و باید اجرایی شود»! به من بگویید این تناقضات را چطور میتوان حل کرد؟ وقتی فردی میخواهد رای دهد، شما به حجاب او کاری ندارید و میتواند رای دهد. اما زمانی که همان شخص میخواهد به یک اداره دولتی برود یا به بانک و فرودگاه و… مراجعه کرده و حقوق اجتماعی خود را پیگیری کند با صراحت میگویند ما به افراد کم حجاب و بیحجاب خدمات نمیدهیم! این تناقضات را چطور میتوان برای مردم آگاه امروز حل کرد.
وقتی مردم با چنین تناقضاتی مواجه میشوند به چه فکر میکنند و چه گزارههایی در ذهن آنها شکل میگیرد؟
مردم میگویند اینها، چون به رای نیاز دارند، حاضرند همه کاری بکنند تا مردم رای دهند. اما وقتی خرشان از پل انتخابات گذشت، باز آش، همان آش است و کاسه، همان کاسه. باز سختگیریها شروع میشود. فرد اگر حجاب نداشته باشد، جریمه میشود، ماشینش خوابانده میشود. از حقوق طبیعیاش محروم میشود و… من دقیقا به خاطر دارم که سالها قبل در خصوص حجاب عنوان شد که خودروی شخصی، حریم شخصی افراد است و کسی نباید متعرض مردم شود. اما امروز اتومبیل افراد را میخوابانند، بعد از ۱ تا ۳ ماه جریمه میکنند، چون یک خانومی احیانا در ماشین شالش از سرش افتاده است. این تعارضات و تناقضات برای مردم بسیار جدی است. ممکن است مسوولان به اندازهای گرفتار روزمرگی شده باشند که به این موارد کمتر توجه کنند، اما برای مردم بسیار مهم است.
گروههای خالصساز و جبهه پایداری در مجلس به دنبال تصویب قانون حجاب و عفاف هستند. این نوع قوانین ضمانت اجرایی دارند؟
اصل ۹ قانون اساسی با صراحت میگوید: «هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشهای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادیهای مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات سلب کند.» حالا مجلس برود قانون حجاب وضع کند، طبق اصول قانون اساسی وضع چنین قانونی خلاف قانون اساسی است و شورای نگهبان باید آن را رد کند. مجلس برود قانون نظارت استصوابی را وضع کند. قانون نظارت استصوابی به استناد همین اصل قانون اساسی (که مردم را از حق عمومیشان یعنی انتخاب شدن و انتخاب کردن، محروم میکند) نمیتواند لباس قانون به تن کند. ولو اینکه در مجلس تصویب شود و حتی شورای نگهبان آن را تایید کند.
اما این قانون تصویب شده و کار را به جایی رساندهاند که مسوولان برای آوردن مردم به پای صندوقهای رای ناچارند از وجاهت رهبری استفاده کرده و مردم را پای صندوقهای رای بیاورند. یعنی بار سنگین اقناع افکار عمومی و کشاندن آنها پای صندوقهای رای، یک تنه به دوش رهبری افتاده است. این موضوع از نظر عمومی جالب نیست و از منظر حاکمیتی هم باید برای مسوولان قباحت داشته باشد که رفتار آنها به گونهای باشد که کاستیهای قانونگذاری آنها، همواره توسط رهبری و از موضع رهبری حل و فصل شود. امیدوارم صحبتهای رهبری اثر کرده و مردم پای صندوقهای رای حاضر شوند. امیدوارم در آینده محول الحول و الاحوال، حال مردم را عوض کرده و به سمت شرکت موثر و تعیین سرنوشت سوق دهد.
برخی ارزیابیهای آماری حاکی است که اصلاحطلبان در سراسر کشور به زحمت ۲۰ الی ۳۰ چهره شناخته شده در انتخابات دارند. اما برخی چهرههای حاکمیتی در جناح راست اعلام میکنند بیش از هزار چهره اصلاحطلب تایید صلاحیت شدهاند! ادعایی که با واکنش تند چهرههای اصلاحطلب مواجه شده. شما این ابهامات را چطور تحلیل میکنید؟
من یک کنشگر سیاسی و حزبی و طرفدار یک جناح سیاسی هستم. از ابتداییترین تجربههای انتخاباتی جمهوری اسلامی که رای به قانون اساسی و بعد رفراندوم جمهوری اسلامی و… حضور داشتم. در بسیاری از انتخاباتها هم مسوولیتهای اجرایی داشتم. یعنی مسوول انتخاباتی اصلاحطلبان و قبلتر گروههای خط امامی بودم. تا دوره اخیر که مسوول جبهه اصلاحات در استان خراسان بودم و به انتخابات در سراسر کشور احاطه داشتم. من حرف دوستانی که اعلام میکنند فلان تعداد چهره اصلاحطلب را تایید کردهاند را رد نمیکنم. اما باید از این آقایان پرسید چرا آقای اسماعیل گرامیمقدم را ردصلاحیت کردهاند. این موضوع دارای اهمیت است. برای شما مشکل اصلاحطلب بودن فرد نیست، مساله، رایآوری فرد است. باید پرسید چرا افراد رایآور را تایید نمیکنید؟
یعنی شما معتقدید تیغه تیز ردصلاحیتها متوجه افرادی در طیف اصلاحات بوده که شانس پیروزی و کسب آرای حداکثری را داشته؟
بله، در هر شهرستانی که اصلاحطلبان چهره رایآوری داشتهاند، ردصلاحیت شدهاند. مگر برخی موارد استثنایی و منحصربهفرد. مثلا مسعود پزشکیان تایید صلاحیت شده، چون رهبری اشاره کردند. علی مطهری تایید شد، چون احساس کردند که حضور او مشکلی برای سیطره یک جناح خاص ایجاد نمیکند و حضور معدود ایشان اثرگذاری آنها را از بین میبرد. فراوانند چهرههای اصلاحطلبی که ۳ دوره، ۴ دوره و حتی ۵ دوره نماینده بودهاند و ردصلاحیت شدهاند. فقط به این دلیل که کاندیدای مطلوب یک جناح خاص در فلان حوزه انتخابیه رقیبی نداشته باشد و راحت راهی مجلس شود. اینها رفتارهایی است که مردم را عصبی میکند و اعلام میکنند که برخی دوست ندارند مشارکت در انتخابات بالا رود. من در شهر مشهد، تقریبا تمام افراد رایآور و برجسته را میشناسم. حتی یکی از آنها تایید صلاحیت نشده است. ممکن است یک فرد جوانی سالها قبل از اصلاحطلبان طرفداری خاصی کرده باشد، بعد به عنوان چهره مستقل ثبتنام کرده باشد، آقایان، چون میدانند شانسی برای رایآوری ندارد، او را تایید کردهاند. موضوع بررسی صلاحیتها باید کیفی دیده شود. باید مشخص شود چه تعداد چهره رایآور اصلاحطلب تایید صلاحیت شدهاند. ثانیا به چه دلیلی این افراد ردصلاحیت شدهاند. ردصلاحیت افراد یک بحث است اینکه چه افرادی با چه ظرفیت و پتانسلی رد شدهاند، بحث دیگری است. باید پرسید دلیل ردصلاحیت دکتر خباز و گرامیمقدم و… چیست؟ افرادی که ریسک کرده و در انتخابات ثبتنام کردهاند چرا باید ردصلاحیت شوند. معتقدم افراد ناظر، کارشان از رد و تایید و تشویق و تنبیه به تهدید کشیده است. خودشان هم به روشنی میدانند که تاثیر تبلیغات تجربه شدهشان به ته دیگ خورده و مردم دیگر به این نوع صحبتها توجه نمیکنند.
**اگر مسوولان از شما میخواستند تا راهبردی برای بهبود وضعیت ارایه کنید، چه مواردی را پیشنهاد میکردید؟
هیچ راهی وجود ندارد جز اینکه از مسیر رفته باز گردند و اعتماد عمومی را به مردم با عمل شفاف، صادقانه، منصفانه و قانونی بازگردانند.
بار سنگین اقناع افکار عمومی و کشاندن مردم پای صندوقهای رای، یک تنه به دوش رهبری افتاده است.
وقتی فردی میخواهد رای دهد، به حجاب او کاری ندارند. اما زمانی که همان شخص میخواهد به یک اداره دولتی برود یا به بانک و فرودگاه و… مراجعه کرده و حقوق اجتماعی خود را پیگیری کند، میگویند ما به افراد بیحجاب، خدمات نمیدهیم!
مردم میگویند اینها، چون به رای نیاز دارند، حاضرند همه کاری بکنند تا مردم رای دهند. اما وقتی خرشان از پل انتخابات گذشت، باز آش، همان آش است و کاسه، همان کاسه.