اوایل دهه هفتاد استادی داشتیم که هرگاه دانشجویی برای فرار از خستگی کلاس سوال بی ارتباطی می پرسید با لبخندی خاص در زیر سبیلهای پرپشتش، میگفت:
الا یا ایها الطلاب ناشی / علیکم بالمتون لا بالحواشی
نسل دانش آموزانی که از دهه پنجاه شروع به آموختن کردند که از قضا نگارنده هم جزو آنهاست نسلی بود که متن قصه دانش اندوزی اش در مقایسه با این روزها بسیار پررنگ تر از حاشیه هایش بود طوریکه تکاپوی ساختن میهنی آباد و به سامان رساندن آرمانهای ذاتی و بعضا شعاری مردمان آن روزها در تمام سطوح زندگی مردم حضوری چشمگیر داشت. در جامعه آن روز، تلاش بی دریغ معلمانی که صرفا با شوق معلمی شغل انتقال دانش را پیشه کرده بودند و اشتیاق خانواده هایی که خود عمدتا فاقد سواد کافی بودند -فرزندان ایران- را به شکلی از آموختن تشویق می کردند که بتوانند با گذر از رنج های کار و کارگری، رویای ساختن سرزمینی آباد را آنگونه که در باورهایشان ساخته و پرداخته بودند تحقق ببخشند.
دیری نپائید که آموزگاران و دبیران آن نسل یا بازنشسته شدند و یا در سینه خاک آرمیده و آرمانهایی که در ذهن خویش و دیگران پرورانده بودند همگی ناتمام و بی محل ماند و خانواده ها هم با سیل عظیمی از بیکاری فرزندان دکتر و مهندس خود روبرو شدند بطوریکه والدین بازنشسته عمدتا به دنبال مشاغلی کاذب گشته تا بتوانند پول توجیبی فرزندانشان را تامین کنند. سالها بعد بیکاری تحصیل کردگان، مهاجرت نخبگان، فقر عمومی، تورم، تحریم و مهاجرت به قصد امرار معاش از یک سو و رانتهای استخدامی، پارتی بازی، فساد و … از سویی دیگر، جامعه تشنه تحصیل را به سمت یک نا امیدی پنهان سوق داد بطوریکه رویکرد بی تفاوتی در میان نسل نوجوان و جوان جویای دانش نهادینه شده و انگیزه های لازم چون موجی میرا به سمت فراموشی رفتند.
سند گویای این بی تفاوتی، نقشه میانگین معدل امتحانات نهایی دانشآموزان در خرداد ۱۴۰۲ است که به تازگی در رسانهها و شبکههای اجتماعی بازتاب گستردهای داشت و در بین کاربران سر و صدای زیادی به پا کرد. بر اساس نقشه میانگین معدل امتحانات نهایی خرداد ۱۴۰۲، میانگین معدل برای علوم ریاضی و تجربی ۱۱.۵ و ۱۲.۵ و برای علوم انسانی کمی پایینتر تخمین زده شده است. به نظر میرسد ضعفی که در سیستم آموزشی کشور وجود دارد موجب چنین تغییرات فاجعه باری شده است. نقشهای که به تازگی در فضای مجازی منتشر شده نشان دهنده فقر آموزشی گسترده در مناطقی است که اوضاع اقتصادی نیز چندان مناسب نیست.
آمارها از اُفت دو نمرهای معدل دانش آموزان در امتحانات نهایی خرداد امسال خبر میدهد و نشانگر آن است که در امتحان نهایی امسال فقط یک دانشآموز پسر رشته تجربی در کشور موفق به کسب معدل ۲۰ شده است. اگرچه مسئولان آموزش و پرورش مدعی هستند که یکی از دلایل افت تحصیلی دانش آموزان این است که دانش آموزان بیشتر به سمت دروس حفظی تمایل پیدا کردهاند اما با بررسی دقیق تر به نظر می رسد دانشآموزانی که در مناطقِ محرومتر درس میخوانند و امکاناتِ تحصیلی کمتری در اختیار دارند، به دلیلِ محاسبهی معدل امتحانات نهایی در آزمون ورودی دانشگاهها، شانسِ ورودشان به دانشگاه هم کاهش یافته و امکانِ تحصیلات عالی را از دست میدهند. به عبارتی دقیقتر اینکه دانشآموزانی که هر روز با فقر و فلاکت روبهرو هستند، مردمی که مجبورند بچههایشان را برای یک لقمه نان سرِ کار بفرستند، حالا به خاطر محاسبهی معدل در آزمون ورودی به دانشگاه، حتی شانس ورود به دانشگاه را هم ندارند.
پیرامون -به صدا درآمدن چنین زنگ خطری- پرداختن کار چندان سختی نیست و خوشبختانه عامه مردم به لطف فضای مجازی از عواقب آن آگاه بوده و هر یک – البته بجز آقازاده ها- به دنبال طناب پوسیده ای برای نجات فزرندان خویش از دیوار گربه ای وطن هستند (البته هنوز به مرحله آویخته شدن به چرخ هواپیما نرسیده است). در این میان آنچه که بسیار خطرناک تر از وضع موجودِ سطح تحصیلات و کیفیت دانش، آینده آموزش را تهدید میکند از سویی تشویق به فرزندآوری و از سوی دیگر ورود بی رویه مهاجران خارجی بی سواد به داخل مرز پر گهر است که بسیار فزاینده به نظر می رسد.
با نگاهی اجمالی به نقشه افت تحصیلی در سالهای اخیر و انطباق آن با سایر شاخص های توسعه مانند شاخص درآمد سرانه، شاخص درآمد پایدار، حضور فعال زنان در عرصه اجتماعی، امنیت اجتماعی و … به نظر می رسد در صورت عدم توجه دولتمردان به این مهم در سالهای پیش رو، ترانه «هر سال میگیم دریغ از پارسال» تنها جمله ای خواهد بود که آینده سازان وطن آن را خواهند آموخت و هر روز با خود زمزمه خواهند کرد.
یک پاسخ
با سلام و احترام
ضمن تشکر از نگارنده برای پرداختن به این موضوع مهم و درجه اول،به نظر می رسد تحلیل مذکور مربوط به حلقه ای از زنجیره به هم پیوسته وزارت «وخیمه» آموزش بی پرورش کشور باشد. و قوانین از این سنخ نیز در راستای تکمیل این زنجیره می باشد.
چرا که قبل از این قانون هم فاصله کیفی مدارس مناطق محروم با مناطق مرفهین بی درد آز آسمان تا زمین بود که با ابلاغ این قانون(شرط معدل) دو چندان شد.
این قانون به گونه ای است که با وجود شرایط اقتصادی موجود که از بی کفایتی مدیران بی سواد حاصل شده تنها بچه های والدین متمکن امکان حضور در مدارس با کیفیت آموزشی قابل قبول را دارند .بنابراین فقط این قشر می توانند به درجات عالیه تحصیلی دست پیدا کنند از طرفی تنها تحصیل کردگان(قشر مرفه) می توانند بر کرسیهای مدیریتی کشور در آینده تکیه بزنند.
نتیجه این که در آینده نه چندان دور فرزندان والدین با بضاعت کم مالی که اکثریت جامعه را شامل خواهد شد(هرچند لایق و شایسه باشند) توانایی رسیدن به بخشهای مدیرتی را نخواهند داشت و این چرخه نامبارک مدیرتی صرفا در بین اغنیا دست به دست خواهد شد و …