هرچند لیبی در زمان تسلیم برنامه تسلیحاتیاش، از لحاظ تولید موشک و سلاحهای شیمیایی و میکروبی به دستاوردهایی رسیدهبود، اما به گفته محمد البرادعی، مدیرکل وقت آژانس بینالمللی انرژی اتمی بعد از خروج اسناد و تجهیزات اتمی از لیبی، این کشور دستکم ۳ تا ۷ سال با رسیدن به شرایط لازم برای ساخت سلاح هستهای فاصله داشت. آنچه امروز بهعنوان خلع سلاح اتمی لیبی در گزارشها و تحلیلها مورد اشاره قرار میگیرد، در واقع اشاره به جمعآوری اسناد و مدارک و سانتریفیوژهایی است که از بازار سیاه تهیه شدهبود و هنوز حتی در مرحله غنیسازی اورانیوم نیز قرار نداشت.
درحالیکه تردیدهای زیادی در مورد نیت و اهداف قذافی از اعلام این تغییر ۱۸۰ درجه در مواضع دولتش وجود داشت، اما تحولات بعدی نشان داد که لیبی کاملاً در قصد خود برای کنار گذاشتن برنامههای تولید سلاح کشتار جمعی و کاهش حمایت از گروههای شبهنظامی جدی بود. تحلیلهای بسیار زیادی در مورد دلایل و نتایج این تصمیم معمر قذافی وجود دارد.
برخی تحلیلگران آمریکایی، اقدام لیبی را در کنار گذاشتن برنامه تولید سلاحهای کشتار جمعی «تنها نتیجه مثبت» حمله آمریکا به عراق توصیف میکنند. در عین حال بسیاری معتقدند که سقوط و کشتهشدن معمر قذافی در پی خیزشهای موسوم به بهار عربی در سال ۲۰۱۱ به دلیل کوتاه آمدن او در مقابل غرب رخ دادهاست. با این حال مذاکرات دولت قذافی و غرب برای رسیدن به یک توافق جامع برای بهبود روابط، خیلی پیش از حمله آمریکا به عراق آغاز شدهبود و در عین حال فاصله ۸ ساله از زمان بیانیه کنار گذاشتن برنامه سلاحهای کشتار جمعی لیبی و سقوط معمر قذافی در پی تحولات گسترده خاورمیانه وجود دارد.
قذافی رهبری بود که از سوی رونالد ریگان، رئیسجمهور اسبق آمریکا با عنوان «سگ دیوانه» خطاب شدهبود. اما توافق سال ۲۰۰۳ با غرب، تغییر و تحول اساسی در روابط او با غرب ایجاد کرد. قذافی شخصاً اعلام کرد که برای برخی اقدامات تروریستی که باعث کشتهشدن غیرنظامیان شدهاست متاسف است و حتی حاضر شد غرامت برخی از عملیات تروریستی که با حمایت دولت او انجام شدهبود پرداخت شود.
بعد از برداشتهشدن تحریمهای لیبی و گشایش در روابط با غرب، وضعیت اقتصادی لیبی نسبت به گذشته بهبود پیدا کرد و حتی سلطه قذافی بر قدرت هم تقویت شد. تصمیم قذافی به چرخش در سیاست خارجی، حتی پیش از مذاکرات با آمریکا یا حملات ۱۱ سپتامبر گرفته شده بود. قذافی در مصاحبهای با هفتهنامه تایم، گفتهبود که تغییرات ژئوپلیتیک باعث شدهاست که او به فکر تغییر حوزه نفوذ از خاورمیانه به قاره آفریقا بیفتد.
در واقع قذافی میخواست که سودای رهبری جهان عرب و پرچمداری منازعه فلسطین را کنار بگذارد و خود را به عنوان رهبری قابل اعتنا در قاره آفریقا معرفی کند. در عین حال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، باعث شد که قذافی در رویکرد خود نسبت به غرب تجدیدنظر کند و به جای تلاش برای فروپاشی نظام سرمایهداری به رهبری آمریکا، به دنبال ایجاد رابطهای دوستانه با غرب باشد. اینها انگیزههایی بود که نهایتاً به اعلامیه ۱۹ دسامبر ۲۰۰۳ و اعلام توقف برنامههای تولید سلاح کشتار جمعی لیبی منجر شد.
روابط قذافی و غرب
معمر قذافی، دیکتاتور پیشین لیبی از همان نخستین روزهای رسیدنش به قدرت پس از کودتا در لیبی، رویکرد تهاجمی و خصمانهای در قبال غرب در پیش گرفتهبود. بعد از شورش افسران در سال ۱۹۶۹، معمر قذافی جوان خود را به درجه سرهنگی ارتقا داد و قدرت را در لیبی قبضه کرد. او به سرعت تصمیم گرفت که پایگاههای نظامی ایالات متحده آمریکا و بریتانیا را در آمریکا تعطیل کند. از جمله این پایگاهها، پایگاه هوایی ویلاس در سواحل مدیترانهای لیبی در نزدیکی طرابلس بود.
پایگاه هوایی ویلاس مرکز فرماندهی استراتژیک نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا بود که از دهه ۱۹۵۰ مورد استفاده قرار میگرفت و میزبان بمبافکنهای حامل سلاح اتمی آمریکا بود اما این پایان کار قذافی در خصومت با دولتهای غربی نبود. رهبر لیبی در همان سالهای نخست حکومتش امتیازهای خارجی را لغو کرد، داراییهای متعلق به شرکتهای خارجی را مصادره و ملی اعلام کرد.
او نهتنها میادین نفتی را از اختیار کمپانیهای خارجی و چندملیتی خارج کرد، بلکه از سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) خواست تا از تحریم نفتی به عنوان سلاحی علیه منافع غرب استفاده کنند. قذافی به سرعت تامین مالی و تسلیحاتی گروههای شورشی و شبهنظامی در بخشهای مختلف جهان را آغاز کرد. لیبی، در کنار یمن جنوبی، عراق و سوریه، نخستین چهارکشوری بودند که در دوران جیمی کارتر در فهرست تازهایجادشده «دولتهای حامی تروریسم» قرار گرفتند.
قذافی سودای تبدیل لیبی به یک قدرت جهانی داشت. او با تفسیر خاص خود از قرآن، متنی با عنوان «کتاب سبز» به عنوان مانیفست حکومتی لیبی منتشر کرد و ادعا میکرد که راهکاری جایگزین به جای کمونیسم شرقی و سرمایهداری غربی تدوین کردهاست. از جمله اقدامات او در این دوران بستن آبهای بینالمللی خلیج سِرت بر دریانوردی بینالمللی بود. سال ۱۹۸۱ دولت ایالات متحده تصمیم گرفت سفارت لیبی در واشنگتن را تعطیل کند و دیپلماتهای لیبیایی را از خاک آمریکا اخراج کند. سال ۹۱۸۶ نقش تعدادی از ماموران لیبی در انفجار یک کلوب شبانه آلمانی که باعث کشتهشدن ۲ سرباز آمریکایی و جراحت ۲۳۰ تن دیگر شد، روابط لیبی و غرب را از همیشه تیرهتر کرد.
قذافی برای نشان دادن اقتدارش بر کشتی سوار شد و به آبهای خلیج سِرت رفت و خطاب به ناوگان ششم نیروی دریایی آمریکا هشدار داد که «اگر جرأت دارند از خط مرگ» عبور کنند. رونالد ریگان، رئیسجمهور وقت آمریکا در واکنش به اقدامات قذافی دستور حمله به اهداف نظامی را در کاخ او صادر کرد که باعث کشتهشدن دستکم ۱۵ لیبیایی و مجروح شدن دهها نفر دیگر شد.
دو سال بعد در دسامبر ۱۹۸۸ ماموران دولت لیبی هواپیمایی خطوط هوایی پانآمریکن را بر فراز اسکاتلند منفجر کردند و چندی بعد هواپیمای خطوط هوایی فرانسوی UTA را بر فراز نیجر بمبگذاری کردند. در این دو انفجار دستکم ۴۰۰ غیرنظامی کشتهشدند. در همین دوران قذافی برای دستیابی به بلندپروازیهای بینالمللیاش به دنبال توسعه توان نظامی لیبی بود. درحالیکه رهبر لیبی در دیدار با رهبران و دیپلماتهای خارجی با حرکات خارج از عرف و اظهارات غریب سعی بر تحت تاثیر قرار دادن آنها داشت، ارتش لیبی برنامه گستردهای برای تولید سلاحهای شیمیایی آغاز کرد. بعد از چندی برنامه هستهای نیز به برنامه تسلیحاتی معمر قذافی اضافه شد و او تلاش کرد با استفاده از تجهیزات بازار سیاه یک برنامه اتمی در لیبی راهاندازی کند.
برنامه هستهای لیبی
حکومت ادریس شاه، پادشاه وقت لیبی در سال ۱۹۶۸ پیمان جهانی عدم اشاعه هستهای را امضا کردهبود. یک سال بعد از امضای این پیمان، معمر قذافی در کودتایی به قدرت رسید، اما از پیمان عدم اشاعه خارج نشد. سال ۱۹۷۵ دولت قذافی پیمان عدم اشاعه را در پارلمان تصویب کرد و به صورت رسمی به عضویت این پیمان درآمد. اما قذافی پنهانی علاقهمند بود که برای رقابت با برنامه هستهای اسرائیل، برنامه تسلیحاتی هستهای در کشورش ایجاد کند. زمانی که سال ۲۰۰۴ کلیه توانمندیهای هستهای لیبی از این کشور خارج شد، براساس گزارشها مشخص شد که این برنامه پیشرفت چندانی نداشته و در مراحل اولیه است.
لیبی در بازار سیاه توانستهبود چند صد سانتریفیوژ از طریق دانشمندان هستهای مانند عبدالقدیرخان از پاکستان و فدریش تینر از سوئیس به دست بیاورد و همچنین اسناد و مدارکی در مورد نحوه عملکرد آنها داشت. قذافی همچنین ۲۰۰۰ تن اورانیوم خام از نیجر خریداری کردهبود. تنها مرکز فعال هستهای لیبی در آن زمان یک راکتور تحقیقاتی ۱۰ مگاواتی در تاجورا بود که سال ۱۹۸۱ توسط اتحاد جماهیر شوروی برای لیبی ساختهشدهبود.
برنامه هستهای لیبی زمان تسلیم، به هیچ وجه به اندازه برنامه هستهای کره شمالی و ایران پیشرفته نبود و مدرکی وجود ندارد که نشان بدهد، لیبی، بهرغم صرف هزینه کلان و خرید قطعات سانتریفیوژ، استخدام دانشمندان خارجی و تهیه مدارک و اوراق فنی از بازار سیاه، دانش فنی غنیسازی اورانیوم را در خاک خود به دست آوردهباشد. براساس گزارشها، فردریش تینر، دانشمند هستهای سوئیسی که برای قذافی کار میکرد، بعد از سالها تلاش سال ۲۰۰۰، توانست فقط یک سانتریفیوژ را به صورت کامل مونتاژ و بدون گاز آزمایش کند. اما نهایتاً این برنامه هرگز به مرحله عملیاتی و تزریق گاز نرسید و پیشرفت لیبی در سطح همان یک سانتریفیوژ بدون گاز باقی ماند.
مذاکرات پنهانی
فشار تحریمهای بینالمللی و تمایل معمر قذافی با تغییر رویکرد در سیاست خارجی، بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، باعث شد که او به دنبال راهی برای حل و فصل اختلافها با غرب باشد. نخستین دور گفتوگوهای محرمانه قذافی در دوران ریاستجمهوری بیل کلینتون آغاز شد. مارتین ایندیک، دیپلمات ارشد آمریکایی و سفیر آمریکا در اسرائیل در دوران بیل کلینتون، در مقالهای که سال ۲۰۰۴ در پایگاه اینترنتی اندیشکده بروکینگز منتشر کرد، ادعاهای دولت جورج دبلیو بوش در مورد نقش جنگ عراق در تسلیم برنامه تسلیحات کشتار جمعی لیبی را زیر سوال برد و این ادعاها را دستاوردسازی به دلیل شرم از افشای ناتوانی در یافتن سلاحهای کشتار جمعی در عراق توصیف کرد.