عملیات وعده صادق ۲ بازتاب گستردهای در رسانههای جهان داشت و تحلیلگران را وادار به ارائه سناریوهای مختلف و محتملی در رابطه با آینده منطقه بعد از عملیات موشکی ایران کرده است. به گونهای که به باور برخی ناظران اقدام ایران در اول اکتبر معادلات و چهره خاورمیانه را برای همیشه تغییر داده است. گروهی از تحلیلگران با تمرکز بر آینده خاورمیانه پس از پاسخ کوبنده ایران مدعی شدند که این اقدام منجر به تقویت و احیای بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران شده است. اما گروهی دیگر با تمرکز بر عمق و گستردگی این اقدام آن را تهدیدی بالقوه برای منطقه قلمداد کرده و میگویند خاورمیانه بیش از هر زمان بر لبه پرتگاه رویارویی تمام عیار قرار گرفته است. گفتنی است پاسخ موشکی ایران در شرایطی عملیاتی شده است که روند تحولات در منطقه طی هفتهای اخیر شدت گرفته و اقدامات گستاخانه اسراییل در لبنان منطقه را در آستانه جنگی فراگیر قرار داده بود. در این زمینه برخی رسانههای غربی ادعا کردهاند که تل آویو در حال آماده شدن برای پاسخ ادعایی به حملات اخیر ایران است. به باور برخی ناظران فعلا اسراییل عمدتا بر تشدید حملات به لبنان و سایر مواضع محور مقاومت متمرکز شده؛ بنابراین این گونه ارزیابی کردهاند که احتمال رویارویی مستقیم ایران و اسراییل و آغازی جنگی گسترده کمی دور از ذهن به نظر میرسد. گروهی دیگر نیز مدعیاند که اقدامات احتمالی اسراییل در مقابل عملیات وعده صادق۲ که همراهی امریکا را به همراه خواهد داشت سطح تنشهای کنونی را در آستانه مسیر پیچیده و خطرناکی قرار خواهد داد و در نهایت منطقه را آماده ورود به جنگی گسترده خواهد کرد. روزنامه «اعتماد» با هدف بررسی و پیشبینی تحولات منطقه طی روزهای آینده و اینکه کدام سناریو در خصوص آینده منطقه محتملتر است، با علیرضا مجیدی، کارشناس مسائل خاورمیانه گفتوگو کرده است. مجیدی وقوع رویارویی فراگیر حتی با وجود پاسخ اسراییل به اقدام تلافیجویانه ایران را محتمل نمیداند و معتقد است که تشدید درگیریها و افزایش سطح تنشها برای یک بازه زمانی کوتاه نمیتواند زمینهساز جنگی گسترده در منطقه باشد. مجیدی در پاسخ به این سوال که امریکا چگونه میتواند به رویکرد جنگطلبانه اسراییل در منطقه پایان بدهد، گفت که ایالات متحده احتمالا فقط در فاز دفاعی تلآویو را همراهی خواهی کرد نه فاز تهاجمی، اما با این حال آنها دارای یک نقطه اشتراک هستند و آن ترورهای هدفمند است.
مشروح این گفتوگو در ادامه آمده است.
معادلات قدرت در منطقه بعد از پاسخ تلافیجویانه ایران به مواضع اسراییل دچار تحولات معناداری شده است؟ معادلات قدرت و توازن قوا در منطقه را چگونه ارزیابی میکنید؟
در ارتباط با این سوال نکته مهم این است که اسراییل بعد از حملات گسترده پیجری به لبنان در مسیر عبور از خطوط قرمز گامهای شتابزدهتر و جدیتری برداشته است. چنین اقداماتی مصداق عملیاتی است که در ادبیات استراتژیک عرب به آن «تصعید» میگویند. در این زمینه اسراییل به صورتی فزاینده، تصعیدهای بیشتری را مرتکب میشود. در چنین فضایی، عملیات «وعده صادق۲» باعث توقف این تصعیدها در خارج از لبنان (مشخصا سوریه، یمن و در مرحله بعد ایران و عراق) شد؛ اما در داخل لبنان اسراییلیها به جنایات خود ادامه میدهند. در واقع اسراییل با نشان دادن جدیت خود برای عملیات در لبنان میخواهد ادعا کند عملیات وعده صادق تاثیر چندانی بر برنامههای او نداشته است؛ اما تغییر رفتار وی در سوریه، ایران و… نشاندهنده تاثیر این عملیات است. اسراییل طی همین دو هفته اخیر، اهدافی در سوریه را نیز هدف حملاتش قرار داده و نیز تهدیدات علنی (ادعایی) را متوجه ایران کرده است. اما بعد اقدام تلافیجویانه ایران نشانهای مبنی بر اقدامات بیشتر اسراییل در این فضا وجود ندارد و این بازیگر در بازه زمانی کنونی بیش از هر زمان بر لبنان متمرکز شده است.
البته که قابل پیشبینی بود پاسخ ایران باعث بازدارندگی در لبنان نخواهد شد. به این دلیل که تلآویو میخواهد نشان بدهد اقدامات ایران در لبنان فاقد اثرگذاری است.
به نظر میرسد ایران پاسخ اسراییل را محتمل میداند. ادعاهایی مبنی بر هدف قرار دادن سکوهای نفتی و تاسیسات هستهای ایران مطرح شده است. به باور شما ایالات متحده با طرحهای ادعایی تلآویو در ارتباط با ایران و سناریوهایی که در باب اهداف ایرانی مطرح است، موافقت خواهد کرد؟ با توجه به مواضع قاطع رهبران کشورمان، ماجراجویی تلآویو تا چه اندازه میتواند زمینهساز رویارویی تمام عیار شود؟
بله، احتمال اینکه اسراییل اقدامی در راستای پاسخ به ایران انجام بدهد، وجود دارد. اما ورود امریکا به این نزاع فقط زمانی رخ میدهد که برای ایالات متحده روشن شود اسراییل صرفا در «فاز دفاعی» وارد عملیات شده نه «فاز هجومی».
ورود امریکا در فاز دفاعی به این معناست که احتمال دارد اسراییل نقش قربانی را ایفا کند و از این طریق بتواند نشان بدهد که چارهای جز انجام اقدام تلافیجویانه در مقابل ایران وجود ندارد. در آن صورت رضایت امریکا بسیار با اهمیت است. مراد از رضایت واشنگتن، چراغ سبز اعلامی نیست؛ بلکه مقصود این است که ایالات متحده تنها زمانی که احساس کند «موجودیت رژیم اسراییل به خطر افتاده» ممکن است در مقام دفاع از این بازیگر وارد میدان شود. در واقع گره اصلی و نقطه تعیینکننده در رفتار واشنگتن، همین «ادراک ذهنی» است و شکلگیری این ادراک هم کاملا بستگی به نوع پاسخ اسراییل دارد. بالاخص به واسطه آنکه ایالات متحده در آستانه کارزار ریاستجمهوری به شدت از وقوع رویارویی فراگیر هراس دارد. از همین رو میتوان گفت پاسخ اسراییل لزوما منجر به وقوع رویارویی فراگیر نخواهد شد. چند دور تبادل آتش باید رخ بدهد و هر دفعه نیز گامهای جدیدی برداشته شود (اصطلاحا «تصعید» رخ میدهد) و سطح تنشها بالاتر میرود. بعد از چند دور تصعید، یکی از سناریوهای ممکن این است که «جنگ فراگیر» رخ بدهد. اما این فقط یکی از سناریوهای ممکن است و از نظر فنی باید حالتهای مختلف آن توضیح داده شود.
امریکا اخیرا ادعا کرده است که از منظر نظامی از اسراییل حمایت نخواهد کرد. کما اینکه رایزنیها در این زمینه میان مقامات واشنگتن و تلآویو در جریان است. ظاهرا امریکا همچنان نتوانسته اسراییل را در باب عدم پاسخ (ادعایی) به ایران در سطح بالا منصرف کند. از همین رو از زمان پاسخ موشکی ایران، بارها موارد ادعایی چون حمله احتمالی تلآویو به تاسیسات هستهای تا سکوهای نفتی تهران طرح شده و هر بار ایالات متحده به شکلی ضمنی اشاره داشته که با چنین سناریوهایی مخالف است. آیا میتوان چنین موضعگیری را نشان از شکاف پنهان میان دو بازیگر قلمداد کرد؟
اسراییل ادعا کرده در حمله فروردین ماه به ایران (در پاسخ به عملیات وعده صادق۱) تحت تاثیر خواستههای امریکا قرار گرفت و پاسخ محدودتری به ایران داده بود! و حالا تلآویو مدعی است که در آن زمان مرتکب اشتباه شده و نباید زیر بار خواسته واشنگتن میرفت!
این بار و بعد از عملیات وعده صادق ۲، رفتار اسراییل ممکن است متفاوت باشد. یعنی از یک طرف ممکن است در سطحی پایینتر نسبت به فروردینماه اقدام شود؛ اما از طرف دیگر هم این امکان وجود دارد که این بار رژیم در سطحی بالاتر دست به ماجراجویی زند. از همین رو باید برای هر سناریویی آمادگی داشت. ظاهرا توصیه امریکا به اسراییل این است که به سمت اقدامات نقطهزن اطلاعاتی برود نه اقدامات نظامی؛ مانند ترورهای هدفمند. امریکا ابزار مهمی برای اثرگذاری بر اسراییل در اختیار دارد. به این معنا که تلآویو بدون حمایتهای نظامی واشنگتن نمیتواند رویاروی ایران قرار بگیرد البته که این بازیگر میداند کاخ سفید نهایتا ناچار به همراهی خواهد بود. با این حال حقیقت این است که هیچ یک از طرفین درگیر به دنبال رویارویی فراگیر نیستند و امریکا بیش از همه نمیخواهد رویارویی تازهای را در خاورمیانه تجربه کند.
البته که در این زمینه ابزارها و اهرمهایی که در اختیار جمهوری اسلامی ایران قرار دارد، کم نیست. در هر صورت نقطه اشتراک ایالات متحده و تلآویو ترورهای هدفمند است. اما این احتمال وجود دارد که اسراییل به صورت موردی دست به اقدامات دیگری نیز بزند. این فرضیه نیز وجود دارد که این بازیگر تابع نظر امریکا باشد و تحرکات خود در قبال ایران را محدود کند و تمرکز خود را روی لبنان افزایش بدهد.
سفر آقای پزشکیان به قطر و حضور در نشستی با حضور نمایندگان کشورهای شورای همکاری خلیجفارس گمانهزنیها برای میانجیگری اعراب میان ایران و امریکا را تقویت کرده است. کما اینکه معضل افزایش بهای انرژی نیز در صورت رویارویی احتمالی ایران و اسراییل مطرح است. آیا موضوع انرژی میتواند اهرمی باشد جهت توقف اسراییل یا حمله ادعایی محدود این بازیگر به مواضع ایران؟
بحث انرژی یکی از ابزارهای جدی و موثری است که در اختیار ایران قرار دارد؛ البته نباید بیش از اندازه این گزاره را برجسته کرد. یکسوم انرژی جهان از منطقه غرب آسیا تامین میشود. از همین رو هر نوع تغییر در معادلات انرژی منطقه – ولو فقط در حد تهدید باشد – قطعا بازار انرژی جهانی را تحتالشعاع قرار میدهد و به تبع تحولاتی را به دنبال خواهد داشت. بهای نفت قبل از وعده صادق ۲ در حداقلیترین میزان خود قرار داشت. هر نوع تهدیدی که این معادله را به هم بزند، میتواند تغییراتی اساسی ایجاد کند. بنابراین این موضوع کاملا محتمل است. اما انرژی فقط یکی از این ابزارهای ایران است. ایران ابزارهای متفاوتی در تنظیم روابط خود با کشورهای عربی در اختیار دارد و کشورهای عربی نیز به خوبی به این امر واقف هستند. ما باید توجه کنیم که کشورهای عربی این روزها وزن بالایی نزد ایالات متحده دارند. به عنوان نمونه بازیگران عرب حاشیه خلیج فارس و همچنین مصر ابتکار اصلی چهارگانه عربی را به عنوان ایده اصلی اداره غزه پساجنگ تهیه کردهاند و ایالات متحده نیز تمامقد از همین ابتکار حمایت میکند. حتی رژیم صهیونیستی نیز میداند که به راحتی نمیتواند جایگاه این ابتکار عمل و وزن کشورهایی از قبیل مصر، عربستان، قطر و امارات را نادیده بگیرد. لذا امریکا تلاش دارد تا با این گروه از بازیگران همصدا شود و همین مقوله قدرت چانهزنی ایران را افزایش خواهد داد و این فاکتور مهمی است.
دیگر ابزار و فاکتور مهم ایران برای تاثیرگذاری در شرایط فعلی ایجاد ترس در کشورهای عرب حوزه خلیج فارس است. برخلاف جوامع شامات و عراق، هم کشورهای خلیج فارس و هم اسراییل فاقد سابقه جنگهای بزرگ هستند که در کل جامعه وضعیت غیرعادی اعلام شود. دقت کنید این نکته حتی در مورد رژیم صهیونیستی هم صادق است. اجازه بدهید با یک مثال توضیح بدهم. سال ۱۹۹۱ میلادی در امارات در حالی که عملیات آزادسازی کویت در جریان بود و عملا منطقه نبرد صدها کیلومتر از خاک امارات فاصله داشت، اما در این کشور حالت فوقالعاده اضطراری اعلام شد! جالبتر اینکه اجناس فروشگاهها کاهش یافت و مردم وحشتزده به احتکار کالا در خانهها روی آوردند!!
با توجه به مثال فوق، این گزاره را به صورت کیفی میتوان مطرح کرد که جوامع عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس – و همچنین رژیم صهیونیستی – نسبت به «تهدید امنیتی» دارای کشش بسیار پایینی هستند و هر گونه تهدید امنیتی، باعث تغییر جدی رفتار و مواضع آنان میشود. این فاکتور و ابزار ایران چه برای کشورهای حوزه خلیجفارس و چه برای اسراییل فاکتور مهمی است. اساسا تفاوت عملیات وعده صادق ۱ با وعده صادق ۲ در این بود که ایران در عملیات موشکی دوم خود در اول اکتبر تارگت خود را روی شهروندان و ساکنان سرزمینهای اشغالی قرار داد و این ترس را درون آنها ایجاد کرد و به این هدف خود نیز دست یافت. در سال ۲۰۱۹ در نزدیکی سواحل بندر فجیره و در آبهای سرزمینی امارات یک کشتی دچار آتشسوزی شد که البته منجر به سرنگونی این کشتی نشد، اما از ساحل این کشور مشخص بود این کشتی دچار آتشسوزی شده است و سریعا رفتار امارات در قبال ایران تغییر کرد. دیگر ابزار مهم در اختیار ایران گرفتن تلفات نظامی از امریکا به ویژه در عراق است. در شبی که سیدحسن نصرالله به شهادت رسید دولت عراق و دولت امریکا بیانیه مشترکی برای خروج نظامیان امریکایی از عراق صادر کردند. یک علت آن ترس امریکا از حملات مقاومت عراق و در ادامه افزایش تلفات نظامی این کشور در عراق بود. بنابراین امریکا پیشاپیش اعلام میکند که بر اساس تاریخ تعیین شده قطعا خارج خواهیم شد. اگر هدف شما از حملات خروج امریکا از عراق بود، امریکا خود اعلام کرده است که قصد خروج دارد.
برخی هم مطرح میکنند که ممکن است ایران به سمت تغییر راهبردهای خود در حوزه انرژی هستهای حرکت کند. در این زمینه نظر شخصی من این است که احتمال خروج ایران از انپیتی را نباید نادیده گرفت. اما در مورد فراتر از آن و حرکت به سمت ساخت بمب اتم باید بگویم تصور میکنم دستکم تا زمانی که اسراییل تاسیسات هستهای ایران را هدف قرار ندهد این اتفاق نخواهد افتاد. اما این احتمال وجود دارد که از گریز هستهای سه ماهه خود عبور کنیم، چرا که بر اساس شنیدهها فقط یک دستور نیاز دارد تا این گریز هستهای به دو هفته برسد. تمام امکانات آن از آبان دو سال پیش فراهم شده است. به هر علتی ایران هنوز به آن سمت نرفته است. اما ممکن است بر اثر حمله به زیرساختهای مهم کشور مانند پالایشگاه خلیجفارس ایران گریز هستهای خود را کاهش بدهد.
علاوه بر این، ذکر این نکته نیز لازم است فارغ از انرژی، نقش اعراب خلیج فارس و هراس آنها از تشدید تنشها نیز موضوعی قابل تامل است. بازیگران عرب به واسطه منافع اقتصادیشان به دنبال تشدید تنش نیستند و از همین رو طبیعتا با اسراییل همصدا نخواهند شد.
ایران نیز میتواند با توسل به اهرمهای فشاری که در اختیار دارد، همصدایی اعراب یا حداقل بیطرفی آنها را در رویارویی احتمالی با اسراییل به دست آورد؟
تصور اینکه اعراب با ایران در صورت رویارویی احتمالی با اسراییل همراهی کنند خیلی دور از ذهن است؛ آنها بیطرف خواهند بود. بحث اصلی این است که کشورهای حاشیه خلیج فارس «بیطرف منزوی» باشند یا «بیطرف فعال»؟ اعراب تمایل دارند که میانجیگری داشته باشند اما اینکه تا چه میزان بتوانند فشار وارد کنند، جای سوال است. ذکر این نکته اهمیت دارد که انتهای نزاع مستقیم ایران و اسراییل میز مذاکره سیاسی است نه تقابل نظامی، چرا که نه ایران میتواند اسراییل را در کوتاهمدت از بین ببرد و نه اسراییل توانایی این اقدام را دارد. در این میان، بیطرفی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس دو حالت دارد؛ حالت اول این است که فقط نظارهگر نزاع میان ایران و اسراییل باشند تا به انتها برسد. حالت دوم این است که میتوانند رفتار یک طرف را جدیتر محکوم کنند، اما نسبت به رفتار طرف مقابل صرفا ابراز نگرانی کنند. این نوع بیطرفی در فضای علنی حاکم است. اما مهمتر از آن بیطرفی در فضای غیرعلنی است؛ یعنی رایزنی برای پایان بحران. وقتی که مسیر رایزنی انتخاب میشود قاعدتا چگونگی پایان بحران موضوعیت دارد. به این معنی که در چگونگی پایان بحران ملاحظات ایران را بیشتر لحاظ کنند. به عبارتی دیگر بیطرفی فعال این گونه عمل میکند و به نوعی متمایل به ایران است.