سقوط سریع بشار اسد در سوریه و تغییر معادلات منطقهای پس از آتشبس نشان داد این سیاست نیست که صرفا همه ابعاد اتفاقات را شکل میدهد، بلکه نیروی گریز از مرکز در نظم بینالمللی همه چیز را به سوی خود میکشاند و در مداری قرار میدهد که بخشی از آن در ید قدرت سیاسی و بخش مهم آن تابعی از شرایط بینالمللی است.
اگر آمدن ترامپ به عرصه قدرت را یک مولفه مهم در شکلگیری اتفاقات چند هفته اخیر ندانیم حداقل این تغییر در سیاست خارجی آمریکا رخ داده که جبهههای نظامی مختلف بر یکدیگر اثری متقابل و موثرتر داشته باشند. دیدار زلنسکی، ترامپ و ماکرون در کاخ الیزه در حالی رخ داد که شورشیان سوری در ۱۳۰ کیلومتری دمشق بودند و آنها بعد از مثبت ارزیابی شدن این دیدار بلافاصله و در عرض چند ساعت دمشق را تصرف کردند. این روند بعد از آتشبس در لبنان و سکوت در غزه و بیطرف ماندن حماس و بیمیلی روسیه برای ممانعت از پیشروی گروههای مسلح، یک فرضیه را برجسته میکند که سوریه در میانه راه جنگهای منطقهای قربانی تحمیل موازنه قدرتها برای کاهش تنشهای بزرگتری شده است که ممکن بود دایره وسیعتری از جهان را تحتالشعاع خود قرار دهد. اما صرفنظر از این مسئله و برآیندی که در عرصه قدرت در سوریه به همراه داشته، باید اینگونه تحلیل کرد که سوریه را دو عامل بزرگتر و درونیتر به فروپاشی کشیده بود. بعد از ۲۰۱۱ و رخدادهای یک دههای در سوریه که با حضور داعش و جنگهای داخلی طولانی همراه بود، بشار اسد به کمک ایران و روسیه بر برخی از مشکلات فائق آمد. بعد از ۲۰۲۰ و فروکش کردن درگیریهای داخلی، بشار اسد این امکان را داشت تا نسبت به ترمیم سیاسی و اقتصادی در داخل کشور اقدام کند. او به رغم از دست دادن فرصتها از اهرمهای لازم برای تغییر استفاده نکرد و اینگونه تصور کرد که از خطر جسته و میتواند در شرایط کنترل ضعیف قدرت به ادامه راه امیدوار باشد، غافل از اینکه نقاط کدورت و ضعف همیشه در تیررس بازیگران بینالمللی است و آنها مترصدند در مواقع ضروری برای رهیدن از مخاطرات بزرگتر دست به تغییرات سریع بزنند. نکته دومی که از چشمان دولت مرکزی سوریه دور ماند، اصلاحات اقتصادی و سیاسی در جهت تامین منافع ملی بود. او بدون توجه به سازوکارهای قدرت داخلی و رضایت مردم در مسیری گام برداشت که نارضایتیها را افزود و اینگونه نمود که با وابستگی به نیروهای منطقهای خواهد توانست وضعیت نابسامان را کنترل کند. از این رو بشار اسد و دولت سوریه نه تنها به موازنههای شکل گرفته پس از هفتم اکتبر بیاعتنا ماندند، بلکه با محدود کردن سیاست خارجی خود در قبال همسایگان و بیتوجهی به خواستههای مردمی، راه را برای یک تغییر سریع باز کردند. حمله نیروهای مسلح مخالف حکومت سوریه یک روز پس از آتشبس نشان داد که بازیگران بینالمللی از شکافهای عمیق در داخل سوریه به خوبی آگاه بودند و میدانستند ایران و روسیه امکان ایستادن تمام قد در قبال پیشروی مخالفان را ندارند. ایران در بحبوحه درگیری با اسرائیل و حمایت از گروههای مقاومت در حال بازیابی سیاست خارجی جدیدی است که بر مبنای نظم جدید ایجاد شده و روسیه در قبال اوکراین و حضور ترامپ به دنبال راههای برون رفت از تنشهای نظامی قرار گرفته . از این رو دریافت کلی از این تجربه بیان واضحی است از خطاهای استراتژیک دولت بشار اسد. بیگمان این مخاطره برای هر کشوری که قدرت ملی و بازی در سیاست خارجی را مورد بیتوجهی قرار دهد، وجود خواهد داشت. البته آینده سوریه به هر ترتیب دسنخوش تغییراتی است که شاید به نفع مردم تمام نشود، اما تغییر، گاهش تحمیل سیاسی است که از آن نمیتوان دوری جست.