امیرحسین خیرینیا، پزشک:
شاید تا چند سال پیش مقصد عمده مهاجرت پزشکان، کشورهایی با سطوح علمی و دانشگاهی بالاتر در زمینه پزشکی، نظیر آمریکا و کشورهای اروپایی بود. درحالیکه امروزه شاهد آن هستیم که پزشکان بلافاصله پس از فارغالتحصیلی یا گذراندن طرح مناطق محروم خود قصد مهاجرت حتی به کشورهای نهچندان مطرح در زمینه پزشکی نظیر کشورهای حاشیه خلیج فارس را دارند. شکی نیست که یکی از اصلیترین علل این میزان مهاجرت در پزشکان، مانند هر صنف دیگری، وضعیت اقتصادی نابسامان کشور است. با بررسی فیشهای حقوقی پزشکان و کارانههای ناچیز آنها که پس از سالها تأخیر واریز میشود، متوجه میشویم پزشکانی که بهتازگی از طرح و دانشگاه فارغ شدهاند، درآمدهای آنچنانی ندارند و حتی بسیاری از آنها نیز مانند دیگر اقشار جامعه، تحت فشار اقتصادی هستند. همچنین معمولا تعرفههای ویزیت پزشکان در مقایسه با صنوف دیگر، کمترین میزان افزایش را پیدا میکند. علاوه بر اینها، نگرشهای منفی ایجادشده درباره پزشکان نیز مبنی بر درآمدهای کلان و میلیاردی این قشر در رسانههای مختلف ازجمله صداوسیما، دانشجویان تازه فارغالتحصیل پزشکی را بیشازپیش درباره آینده شغلی و اجتماعی خود دلسرد کرده است. همانطور که بیان شد، با دقت در فیشهای حقوقی متخصصان باسابقه و شاغل در بیمارستانهای دولتی، درمییابیم که این اعداد و ارقام ذکرشده بهعنوان درآمدهای میلیاردی پزشکان، با واقعیت همخوانی ندارد. همچنین در سالهای اخیر با اشباعشدن شهرهای بزرگ از پزشکان متخصص و باسابقه، بسیاری از پزشکان جدید مدتزمان زیادی را برای گرفتن امتیاز تأسیس مطب در شهرهای کوچک سپری میکنند یا حتی ناگزیر از مهاجرت به شهرهای کوچک هستند تا بتوانند مطبی برای خود تأسیس کنند. با کنار هم گذاشتن دلایل فوق، شاید بتوان پاسخ متقنی به پرسش «چرا مهاجرت پزشکان روزبهروز بیشترمیشود؟» داد.
اما پرسش دیگر این است که در طرف مقابل وزارت بهداشت چه اقداماتی برای کاهش سرعت موج مهاجرتی انجام داده است؟ یکی از مهمترین واکنشهای وزارت مربوطه و شورایعالی انقلاب فرهنگی، افزایش ظرفیت پذیرش رشتههای علوم پزشکی، بهویژه رشته پزشکی از طریق کنکور تجربی بوده؛ تا جایی که ظرفیت پذیرش این رشته در دانشگاه علوم پزشکی تهران در مدت دو سال، از ۲۵۰ نفر به بیش از ۴۰۰ نفر رسیده است؛ اقدامی که مخالفان و موافقان خود را دارد؛ اما سؤالات مهمی دراینباره مطرح میشود: آیا دانشگاههای علوم پزشکی کشور زیرساختهای مناسب برای آموزش این تعداد دانشجو را دارند یا خیر؟ آیا کلاسهای رشتهای که در آینده با جان مردم سروکار دارد، گنجایش این تعداد از دانشجو را داراست یا خیر؟ آیا بیمارستانهای آموزشی این دانشگاهها، توان آموزشدادن این تعداد دانشجو را دارند یا خیر؟ آیا دانشگاههای علوم پزشکی کشور توان تأمین خوابگاه برای این تعداد دانشجو را دارند یا خیر؟ اگر امکان تخصیص خوابگاه وجود دارد؛ پس چرا زمزمههای ترجیح تخصیص خوابگاه به دانشجویان مقاطع پایینتر و تخصیصندادن خوابگاه به مقاطع بالاتر شنیده میشود؟ از همه مهمتر، با پیشفرض تخصیص بودجه برای سؤالات بالا، آیا تأمین بودجه برای همه دانشگاههای کشور ممکن است یا صرفا دانشگاههای تیپ یک علوم پزشکی از پسِ این مخارج برخواهند آمد؟ و نهایتا دیگر موضوع داغ محافل دانشجویی و پزشکی امروز، اعمال تعهدهای سنگین و بیرحمانه بر جامعه دانشجویان پزشکی است. با تصویب قانونی که بهتازگی در فضای مجازی بسیار خبرش پیچید و دست به دست شد، دانشجویان روزانه پزشکی باید از یکم آبان به بعد، برای آزادسازی مدرک تحصیلی خود به ازای هر سال، ۱۱۰ میلیون تومان بپردازند؛ مبلغی که تا دو سال پیش حدود یک میلیون تومان بود و در مدت دو سال حدود ۱۱۰ برابر شد. این در حالی است که قوانین جدید، نباید شامل حال ورودیهای قبلی و بهاصطلاح عطف به ماسبق شود؛ اما میبینیم که وزارت بهداشت این موضوع را بهراحتی زیر پا گذاشته است. در آخر، با کنار هم قراردادن موارد یادشده، میتوان پیشبینی کرد که اقبال عمومی به سمت تحصیل در رشته پزشکی در دانشگاههای آزاد اسلامی یا پردیسهای دانشگاهی خواهد رفت. این اتفاق رسما شروع سنگینترین افول علمی پزشکی کشور خواهد بود؛ چراکه دراینصورت رتبههای برتر کنکور تجربی، برای نرفتن زیر بار چنین تعهدهای مالی و غیرمالی سنگینی، قید تحصیل در بهترین دانشگاههای علوم پزشکی دولتی کشور ازجمله تهران، بهشتی، ایران و… را خواهند زد یا اینکه تنها کسانی که امکان آزادکردن مدرک خود را داشته باشند، این رشتهها را انتخاب خواهند کرد. در واقع این مبلغ تعیینشده گام بلند و مخربی برای طبقاتیشدن تحصیل و حذف فرزندان اقشار متوسط و پایین جامعه از حضور در این رشتههاست.